کد مطلب:95524 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

خطبه 027-در فضیلت جهاد












[صفحه 67]

در فضایل جهاد پس از سپاس بدرگاه خداوند بزرگ و درود بر رسول خدا (ص) ای مردم جهاد یكی از درهای گشاده بهشت است و خداوند این در برای دوستان و مجاهدان راه حقیقت گشوده است... جهاد لباس تقوی و پرهیزكاریست و زره استوار و سپر محكم حق تعالی است كه تن را حصار و بدن را حافظ است. هر كس ترك لباس پرهیزكاری كند، خداوند جامه خواری بر او می پوشاند. و به مصیبت و بلا گرفتارش می سازد و عقل و خرد از وجودش می برد و عنایت حق از وی برمی گردد و در سستی و بی اعتباری و ذلت و خواری می ماند.

[صفحه 67]

شما ای اصحاب من چنین نباشید و بیدار و هوشیار بمانید، من شما را به جنگ و جهاد با كسانی كه پشت به جهاد كرده اند دعوت می كنم، پیش از آنكه آنها با شما بجنگند، شما پیشقدم باشید. بخدا سوگند هیچ قومی در خانه خود اسیر جنگ نمی شوند، مگر اینكه ذلیل و خوار شده باشند. شما كار خود را بامید یكدیگر گذاشته و دست روی دست نهاده اید و پیشقدمی را به دیگری واگذاشته اید با سستی و خواری، به غارتگران و گردنكشان رخصت داده اید تا به سر زمین شما بتازند و خاك شما را به تصرف خود درآورند. سركرده این غارتگران برادر غامد است كه با سپاه خود به انبار شهر تاخته و حسان بن حسان بكری را كشته و سواران شما را از سنگرهای خود متفرق ساخته و انبار سلاح شما را بدست آورده اند. برای من خبر آورده اند كه دو نفر از سربازان دشمن بر زن و مردی حمله كرده و دستبند و گردنبد و گوشواره های آنان را ربوده اند و به گریه زاری آن دو نفر اعتنایی نكرده اند. این قوم تجاوزگر با غارت اموال مردم و با غنایم بسیار بدون هیچ گونه زخم و جراحتی به راه رفته اند و شگفت نیست اگر مرد ملسمانی این فاجعه را بشنود و از اثر بمیرد، چنین مرگی نه تنها مورد سرزنش نیست، بلكه سزاوار اس

ت.

[صفحه 67]

بخدا سوگند كه جانم از ستم این قوم كه بر باطل اتفاق دارند به لب رسیده است. این غم كه آن قوم در باطل خویش پافشاری دارند و شما در احقاق خود سستی و تكاهی دارید مرا می كشد. بدالحال شما كه از هر سو هدف تیر بلای دشمن قرار گرفته اید و یا غیان غارتگر از همه سو به شما می تازند و شما در كنج ویرانه های خود در فكر فرورفته اید و برنمی خیزید و سینه سركش آنها را نمی درید، آتش جنگ شما را می سوزاند و شما به مبارزه برنمی خیزید. آنها گناه می كنند و شما از این گناه خوشحالید و آشكارا فرمان خدا را با گناه و عصیان در هم آمیخته و شما از این گناه خوشحالید و آشكارا فرمان خدا را با گناه و عصیان در هم آمیخته و با سكوت خود بار گناه و معصیت را بر دوش می كشید. در تابستان شما را به جنگ می خوانم گرما را بهانه می كنید، در زمستان فرمان بسیج می دهم، از سرمای جانكاه می نالید خدا گواه است این بهانه ها از ترس رودررویی با دشمن است و این غذر را بهانه ای برای گریز از مبارزه با شمشیر. شما كه از سرما و گرما می هراسید در چنگ با دشمن نیرومند چگونه خواهید بود. ای كاش هرگز شما را نمی شناختم، خدا می داند از شناختن شما در این دل پر غم و اندوهم چق

در پشیمانم. رفتار شما قلب مرا خونین و سینه آرام مرا غمگین و ملول ساخت. و زهر نامردیها را قطره- قطره در كامم ریخت شما رای و صلاح مرا در حفظ قومیت خراب و تباه كردید و كار را بجایی كشیدید كه قریش مرا بریشخند گرفتند و گفتند علی دلاور است اما از علم جنگ بهره ای ندارد. راستی كدام یك از شما پایداری و استقامت مرا دارید، من هنوز بیست سالم نبود كه با زمین سخت میدان جنگ آشنا شدم و اینك كه عمرم از شصت می گذرد لحظه دستم از قبضه شمشیر دور نمانده است و از چنگ و مبارزه غافل نمانده ام. خدا رحمتشان كند كه اینچنین داوری دارند.


صفحه 67، 67، 67.